رشوه خوردن. رشوت گرفتن. پاره گرفتن. اخذ پول یا مالی برای حق نمودن باطل یا ناحق نمودن حقی. (از یادداشت مؤلف) : ازبهر قضا خواستن و خوردن رشوت فتنه همگان بر کتب بیع و شرایند رشوت بخورند آنگه رخصت بدهندت نه اهل قضایند بل از اهل قفایند. ناصرخسرو. آنچه ز دست تو دهن می خورد رشوت آسایش من می خورد. امیرخسرو. و رجوع به رشوت گرفتن و رشوه خوردن شود
رشوه خوردن. رشوت گرفتن. پاره گرفتن. اخذ پول یا مالی برای حق نمودن باطل یا ناحق نمودن حقی. (از یادداشت مؤلف) : ازبهر قضا خواستن و خوردن رشوت فتنه همگان بر کتب بیع و شرایند رشوت بخورند آنگه رخصت بدهندت نه اهل قضایند بل از اهل قفایند. ناصرخسرو. آنچه ز دست تو دهن می خورد رشوت آسایش من می خورد. امیرخسرو. و رجوع به رشوت گرفتن و رشوه خوردن شود
آتشخوار. (مجموعۀ مترادفات ص 178). رشوه خوار. پاره گیر. رشوه خور. (یادداشت مؤلف) : این رشوت خواران فقهایند شما را ابلیس فقیه است گر اینها فقهایند. ناصرخسرو. و رجوع به رشوه خوار و رشوستان شود
آتشخوار. (مجموعۀ مترادفات ص 178). رشوه خوار. پاره گیر. رشوه خور. (یادداشت مؤلف) : این رشوت خواران فقهایند شما را ابلیس فقیه است گر اینها فقهایند. ناصرخسرو. و رجوع به رشوه خوار و رشوستان شود